سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دنیا را دشمن بدارید، تا خدا دوستتان بدارد [حضرت مسیح علیه السلام ـ چون از ایشان درباره کاری که خدا دوستی به بار می آورد، پرسیدند ـ]
تخــریــبـچــی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» ...

...

 

یادت باشه یادت باشه یادت باشه یادت باشه یادت باشه

 

...

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » تخریبچی ( سه شنبه 87/8/28 :: ساعت 11:14 عصر )
»» فارغ التحصیل ...

فرازهایی از وصیتنامه شهید 12 ساله، شهید رضا پناهی

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی

وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ

وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیتُه وَ مَن عَلی دِیتُه وَ اَنَا دِیتُه؛

 هرکس من را طلب می‌کند می‌یابد مرا، و کسی‌که مرا یافت، می‌شناسد مرا، و کسی‌که من را دوست داشت، عاشق من می‌شود و کسی‌که عاشق من می‌شود، من عاشق او می‌شوم و کسی‌که من عاشق او بشوم، او را می‌کشم و کسی‌که من او را بکشم، خون‌بهایش بر من واجب است، پس خون‌بهای او من هستم. هدف من از رفتن به جبهه این است که، اولاً به ندای «هل من ناصر ینصرنی» لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم و آن وظیفه‌ای را که امام عزیزمان بارها در پیام‌ها تکرار کرده، که هرکس که قدرت دارد واجب است که به جبهه برود، و من می‌روم که تا به پیام امام لبیک گفته باشم. آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان، تمام ملت‌های زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کند او نمی‌تواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند. من به جبهه می‌روم و امید آن دارم که پدر و مادرم ناراحت نباشند، حتی اگر شهید شدم، چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کرده‌ام و امیدوارم که پیروز هم بشوم .

پدر و مادر مهربان من! از زحمات چندین ساله شما متشکرم. من عاشق خدا و امام زمان گشته‌ام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمی‌رود، تا اینکه به معشوق خود یعنی «الله» برسم. و بحق که ما می‌رویم که این حسین زمان و خمینی بت‌شکن را یاری کنیم و بحق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار می‌کنند پاداش عظیم می‌بخشد. من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم، از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم، فقط برای هدفم یعنی الله یک‌بار ، بلکه چندبار باید این وصیتنامه را بخوانیم و یا به صدایش گوش دهیم تا بفهمیم که چطور جبهه برای بعضیها دانشگاهی بود که حتی بدون گذراندن تحصیلات مقدماتی، از آن فارغ التحصیل شدند .

و به راستی چه تفاوتی بین نوجوانان آن زمان و نوجوانان این عصر وجود دارد .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » تخریبچی ( شنبه 87/8/4 :: ساعت 8:35 عصر )
»» خونی زیبا ...

زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است...

سلامت تن زیباست ، اما پرنده عشق تن را قفسی می بیند که در باغ نهاده باشند...

راز خون را جزشهدا در نمی یابند ...

گردش خون در رگهای زندگی شیرین است ،اما ریختن آن در پای محبوب شیرین تر است و نگو شیرین تر ، بگو بسیار شیرین تر است...

 راز خون در آنجاست که همه حیات به خون وابسته باشد...

شهید سید مرتضی آوینی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » تخریبچی ( جمعه 87/7/12 :: ساعت 12:27 صبح )
»» عشق یعنی ...

به نام خدا ...
آری خدا ... همان خدای شهدای مظلوم تخریب و تفحص ...
سلام ...
تا حالا کسی ازتون پرسیده عشق یعنی چی ... ؟!
گاهی اوقات اتفاقات تلخی برای آدم می اُفته ... (مهم نیست همه زندگی من پر از این اتفاقات تلخه... ؟!)
توی مسیری که انسان داره میره تا به اهدافش برسه ...
گاهی به کسانی برخورد میکنه که اونها هم مثل خودش ، دارن به سمت هدفی میرن که بین هر دو مشترکه ...
گاهی به افرادی هم بر میخوری که تو راه رسیدن به هدف مشترک خیلی ازت جلوتر هستند ...
خب این اتفاق ممکنه برای هرکسی افتاده باشه و گاهاً برای من هم رخ داده ...
خیلی وقتا سعی کردم تا با این افرادی که مسیرشون کمی با من فرق میکنه اما هدفشون مشترکه ارتباطی برقرار کنم ...
از زیبابایی های مسیر سوال کنم ...
از سختی های مسیر سوال کنم ...
از خیلی چیز هایی سوال کنم که برای من تو مسیر زیبا هستند و دوست دارم بیشتر بدونم تا به هدفم نزدیک تر بشم ...
حال اون کسی که تو هدفم با من مشترکه برام مهم نبوده و نیست که  کیه ... (مذکره ، مونثه ، پیره ، جوونه ... ) حالا هر کسی که هست ... بالاخره تجربه های شیرین و تلخی داره که میتونه به آدم کمک کنه ...
میتونه زیبایی ها و زشتی های مسیر رو بگه و نشون بده ...
میتونه کمکی باشه از توی خیلی از امتحانات این مسیر سربلند بیرون بیایی ...
خب توی مسیر ما ... عشق حرف اول رومیزنه ...
اون هم عشق واقعی و حقیقی ...
که اگه بفهمی عشق چیه و عاشق واقعی بشی ... میتونی به عشقت برسی ...
خب منم به همین دلیل این سوالات رو ازاین با این سوال شروع میکنم ... که  عشق یعنی چی ... ؟!
بعد از اون هم سوالات دیگه ای هست که به واسطه جواب به همین سوال پرسیده میشه ...
اما خب بیشتر از همه خواستم تا کلمات رو معنی کنن ...
کلماتی مثل ... ( عشق ، عاشق ، شهادت ، عروج ، کمال ، نماز ، روزه ، سجاده ، جبهه ، خاک ، خون ، مریضی ، اهداف ، مهمترین هدف و ... )
اما خب گاهاً متاسفانه به دلیل بد بودن خود من و این که نمیتونم خوب سوالاتم رو بپرسم و منظورم رو خوب بیان کنم خیلی ها دچار سوء تفاهم شدند ... باز هم از همه اونها در اینجا عذرخواهی میکنم ... حقیقتاً هیچ منظوری نداشتم ...
اما اینبار که دوباره این سوء تفاهم پیش اومد ؛ نتونستم تحمل کنم ...
چون اولاً از اون کسی که مخاطب سوالات بود انتظار چنین برداشتی رو نداشتم چون حتی تقریباً تو مسیر هم مشترک بودیم ... دوماً اون کسی که مخاطب سوالات بود ؛ خیلی برای من قابل احترام و محترم بود و من احترام خواصی براش قائل بوده و هستم ... و سوماً اینکه میتونست خیلی تو این مسیر به یه جامونده ای مثل من کمک کنه ...
این شد که تصمیم گرفتم تا برای اینکه دیگه سوءتفاهمی برای کسی پیش نیاد و از هرکسی سوالی داشتم نیاز بخ توضیح دوباره هم نباشه این مطلب رو بنوسیم ... امید وارم که دیگه هیچ وقت برای هیچ کسی سوءتفاهم پیش نیاد ...

هر بار که سوءتفاهمی پیش اومده به نوعی آبروی این تخریبچی جامونده رفته ...

بگذریم ...
حالا به نظر این تخریبچی عشق یعنی چی ... ؟! و خیلی از اون کلمات چه معنیی دارند ... :
سعی کردم همشو تو شعر زیر بیان کنم ... حتی هدفم ...

عشق یعنی ... ؟!
عشق یعنی حیدر ثانی شدن ...
                        در سکوت کوفه قربانی شدن ...
عشق یعنی ما رایت الا جمیع ...
                        عاشقی از بهر محبوبش قتیل ...
عشق یعنی ره سپردن تا به شام ...
                          خطبه خواندن بهر ابلاغ پیام ...
عشق یعنی یک سر چون آفتاب ...
                           در میان طشت مملو از شراب ...
عشق یعنی خواهری اندوهناک ...
                            در فراق اخترانی تابناک ...
عشق یعنی جمعه های انتظار ...
                             آه سوزان از فراق روی یار ...
عشق یعنی دیده بر در دوختن ... 
                            عشق یعنی در فراقش سوختن ...

خب ... معنی عشق و خیلی از کلاماتی که همیشه می پرسم رو اینجا تو این شعر می تونین پیدا کنین ...
اما خب با این عشق هم خیلی وقته آشنا شدم که دلم نیومد ازش چیزی نگم ...

شب است وترکش وهور الهویزه ...
                               شب است و ترکش و باران نیزه ... 
اذان گقتن ای یاران چه زیباست ... 
                              دو رکعت عشق بر خاک هویزه ...

یادش بخیر شبهای هویزه ... یادش بخیر روزهای هویزه ... یادش بخیر عشق بازی در هویزه ... یادش بخیر
هویزه دوباره بطلب این حقیر روسیاه را ...
کاش به من هم انار می دادند ...
خوش به حال اونهایی که شب انار می گرفتن و صبح تو میدون مین ... لباسشون می شد  اناری  ...

هنوز انتظار اناری شدن لباسم را میکشم ...
انشاءالله ...
سرخی خونم ... فدای سبزی قدومش ...
آقا و مولایم ...
اگر حجاب ظهورت وجود تار من است ...
                       خدا کند که بمیرم چرا نمی آیی ...
راستی ... یادم رفت ...
اگه دوست داشتید شما هم بگید ... عشق یعنی چی ... ؟!
و باز هم اگه دوست داشتید کلمات بالا رو معنی کنید ...
شما هم تو این راه به این جامونده کمک کنید ...
و اما اگر ونفخت فیه من روحی را در قم اللیل هایتان معنا کردید حقیری روسیاه اینجا محتاج دعاست ...
یا حق ...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » تخریبچی ( شنبه 87/6/23 :: ساعت 2:47 صبح )
»» مگر فریادها ...

گریه کن ای آسمان ...

دسته گلها دسته دسته میروند از یادها

گریه کن ای آسمان در مرگ طوفان زاده ها

سخت گمنامید ای شقایق سیرتان

کیسه میدوزند با نام شما شیادها!

با شما هستم که فردا کاسه سرهایتان

خشت میگردد برای عافیت آبادها

غیر تکرار غریبی هان! چه معنا کرده اید

غربت خورشید را در آخرین خردادها ؟

با تمام خویش نالیدیم چو ابری بیقرار

گفتم ای باران که میکوبی به طبل بادها

هان بکوب اما به آن عاشق ترین عاشق بگو

زنده ای ای زنده تر از زندگی ! دریادها

مثل دریا ناله سر کن در شب طوفان موج

هیچ چیز از ما نمی ماند مگر فریادها

مگر فریادها ............

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » تخریبچی ( سه شنبه 87/6/19 :: ساعت 3:38 عصر )
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

>> بازدید امروز: 4
>> بازدید دیروز: 19
>> مجموع بازدیدها: 244910
» لوگوی وبلاگ

» درباره حقیر

تخــریــبـچــی
تخریبچی
به نام خدا ... تخریبچی ... یه نسل سومی ... یکی که خیلی چیز ها دیده و شنیده و تجربه کرده ... یکی که سعی در اصلاح درون و بیرونش داره ... یه بسیجیه دانشجو ... یه بسیجیه طلبه ... به امید شهادت


» لینک دوستان
غفلت ...
منتظر ...
عروج ... اولین دست نوشته های تخریبچی
بچه های قلم
استاد هادی کردان ...
حم عسق ...
ساجدون ...
دست خط باران ...

» پیوندهای روزانه

نا گفته هایی از جلبگهای سبز اموی ... [46]
دختر و چگونگی ابراز علاقه [221]
پست نگهبانی [38]
لاله های سخنگو [20]
فرازی از نامه امام خمینی .ره. به آقای منتظری [106]
امید ... [51]
بچه های زهرا س [74]
یادی کن [54]
صدای شرهانی ... [248]
عشق یعنی ... [199]
وصیت نامه ای از شهید ... [228]
رقصی چینینمیانه میدانم آرزوست ... [316]
صبح جمعه ... [173]
جلسات تفسیر قرآن در ماه مبارک رمضان در چت [168]
[آرشیو(14)]

» آرشیو مطالب
شروع به کار تخریبچی ...
صدایی غریب ...
حسین ...
وفای عشق ... یادی تلخ ...
مین های یادگاری ...
لاله های سخن گو ...
صدای شرهانی ...
عشق ...
عشق یعنی ...
پست نگهبانی ...
برادران انقلابی ...
غزه ...
انتخابات ریاست جمهوری ...
عشق و ابراز علاقه دخترانه ...
رفتار ...
هدیه همیشگی بچه های تخریب ...
لاله های خوش بو ...
کردستان ...
میر حسین موسوی
نمک
سال 87
سال 88
سال 89
سال 90
سال 91
سال 92
سال 93
سال 94
سال 95
سال 97

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب