بهشت ...
گاهی آدم فکر میکنه خوابه ... !
گاهی آدم فکر میکنه خدا داره باهش حرف میزنه ... !؟
چی بگم ...
امروز همین حال بهم دست داد وقتی تو تاکسی نشسته بودم ...!!!
مسافر داد زد ... : سر بهشت ... ؟!
تاکسی نگه داشت ...
منم مات و مبهوت سر بهشت ... ؟!
بعد از مدتی تاکسی نگه داشت و مسافر سر بهشت پیاده شد ... !
سوالی ذهنم رو مشغول کرد ... !
چه طور میشه سر بهشت پیاده شد ... ؟؟؟!
یاد حدیث سلسلةالذهب افتادم ...
کلمة لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی ... ب شرطها و شروطها و انا من شروطها ... ؟!
ولایت ... ولایت ... ولایت ...
میشه زیر سایه ولایت در بهشت پیاده شد ...
بسم الله ...
لبیک یا اباصالح المهدی ... لبیک ...
...
سرخی خونم فدای سبزی قدومت ... بیا ای یگانه منجی دنیا ...
...