به نام خدا ...
آری خدا .. همان خدای شهدای مظلوم تخریب و تفحص ...
تخریبچی شهید علیرضا عاصمی
عضو شورای فرماندهی تیپ ویژه پاسداران
فرمانده تخریب لشکر 43 امام علی علیه السلام و قرار گاه کربلا ، نجف اشرف و خاتم الانبیاء
یکی از دست نوشته های تخریبچی شهید علیرضا عاصمی :
یک شنبه 18/2/1362 ساعت 5/3 بعد از ظهر به سمت سوسنگرد حرکت کردیم و از آنجا به سمت خط رفتیم .
شب در جنگل امغر خوابیدیم .
رفتیم به چادر برادران تخریب تیپ امام حسن علیه السلام .
داخل چادر از دست پشه ها نمی شد خوابید !
آمدیم بیرون . ناگهان یکی داد و فریاد کنان می دوید ؟ عقرب نیشش زده بود ! اینجا هم از ترس عقرب ها نمی شد خوابید ... !
ناچار شدیم رفتیم روی اسبهای ماشین ، با همه گرما خود را لا پتو پیچیدیم ، ولی نمیدانم از کجا پشه ها راهی پیدا میکردند و می آمدند زیر پتو با ما کشتی می گرفتند . نگذاشتند ما بخوابیم .
5 دقیقه می خوابیدیم 10 دقیقه دست و پا را می خاراندیم .
ساعت 12 بیدار شدیم ، تصمیم گرفتیم بر گردیم ولی دیدیم هرجا برویم همین است .
تا صبح دست و پایمان مثل آبله بالا زده بود و سرخ شده بود .
صبح که آفتاب زد : پست نگهبانی پشه ها تمام شد و تحویل مگس ها دادند ... !
یکی از برادران میگفت :
نصف شب در سنگری بودم ، دیدم صدای گریه ای می آید ؟! فکر کردم نماز شب میخوانند ... ! سرم را از پتو بیرون آوردم یک دفعه پشه ها حمله کردند ! بعد دیدم دوستم از دست پشه ها چاره ای جز گریه ندارد و در کشتی با پشه ها شکست خورده است ... !!!
...
خاطره ای قشنگ و خنده دار بود ...
آری گاهی شهدای ما با زبان زیبایی با ما هم سختی های جنگ را میگویند و هم ما را می خندانند ...
شاد و پیروز باشید ...
آغاز حکومت جهانی مولایمان مهدی زهرا مبارک ...
سرخی خونمان فدای سبزی قدومش ...
التماس دعا ...