آن کیست کز روی کرم ، با ما وفاداری کند
برجان بد کاری چون من ، یکدم نکو کاری کند
اول ببانگ نای و نی ، آرد بدل پیغام وی
وآنگه به یک پیمانه می ، با من وفاداری کند
دلبر که جان فرسود ازو ، کام دلم نگشود ازو
نومید نتوان بود ازو ، باشد که دلداری کند
گفتم گره نگشوده ام ، زان طرّه تا من بوده ام
گفتا منش فرموده ام ، تا با تو طرّاری کند
پشمینه پوش تند خو ، از عشق نشنیدست بو
از مستیش رمزی بگو ، تا ترک هشیاری کند
چون من گدای بی نشان ، مشکل بود یاری چنان
سلطان کجا عیش نهان ، بارند بازاری کند
زان طره پر پیچ و خم ، سهلست اگر بینم ستم
از بند و زنجیرش چه غم ، هر کس که عیّاری کند
شد لشکر غم بی عدو ، از بخت میخواهم مدد
تا فخرالدین.عبدالصمد ، باشد که غمخواری کند
با چشم پر نیرنگ او ، حافظ مکن آهنگ او
کان طُرّه شبرنگ او ، بسیار طراری کند
بنام یگانه هستی بخش ...
****
چند روزیست حالم دیدنی است
حال من از این و آن پرسیدنی است
گاه بر روی زمین زل می زنم
گاه بر حافظ تفال می زنم
حافظ ِ دیوانه فالم را گرفت
یک غزل آمد که حالم را گرفت
ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
*****
سلام ...
سلامی جدید ...
اولین مطلب یعنی بیان هدف ...
سعی میکنم بهترین تخریبچی زمان باشم و در تمامی شرایط به وظیفه ام عمل کنم ...
یا علی مدد ...