سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر هوست را پیروی کنی، کر و کورت می سازد و فرجامت را تباه و تو رانابود می کند . [امام علی علیه السلام]
تخــریــبـچــی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» برگزیده جشنواره علامه حلی ( طلاب سراسر کشور )

 

به نام خدا

خبری که خیلی خوشحالم کرد ...

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

با سلام محضر شما دوستان گرامی

 

اگر جویای حال بنده بوده باشید، بحمدلله خوب و به دعاگوی شما مشغول هستم ( شبیه نامه های قدیمی شده ! )

 

قرار بود از سیره عملی حضرت امام رحمه الله برای شما بنویسم اما متاسفانه توفیق دستیابی به کتابهائی که مورد نظر بود حاصل نشد . به همین خاطر در این پُست توجه شما را به خبری که در این چند روز اخیر منتشر شد، جلب می کنم .

 

قبل از 22 بهمن بود که شماره ای از قم روی موبایل بنده افتاد . فکر همه جا و همه چیز را کرده بودم جز اینکه فکر کنم این شماره مربوط به مرکز پژوهش های حوزه علمیه قم هست و قراره یه خبر در حدّ سورپرایز ( شاید هم سورپریز درست باشه ) به ما بده .

 

اون اقائی که پشت خط بود گفت : « من از معاونت پژوهش حوزه علمیه قم و جشنواره علامه حلّی ( طلاب سراسر کشور ) تماس می گیرم . جلد 3 و 4 از کتاب شبهات اینترنتی که در بخش کتاب جشنواره شرکت داده بودید، به مرحله نهائی راه یافته و جزو سه اثر برتر شناخته شد اما داوری نهائی بین این سه اثر در روزهای آتی انجام خواهد شد و نتیجه را به شما اعلان خواهیم کرد » .

وقتی این خبر به گوش دوستان رسید خیلی خوشحال شدند و تقریبا همگی از راهیابی کتاب به مرحله نهائی اظهار تعجب کردند چون جشنواره اولا سراسری هست و ثانیا داوری های بخش پژوهش با دقّت هرچه تمامتر و سخت گیری خاصّی صورت می گیره به طوری که تمام نقاط قوت و نقاط ضعف اثر را اساتید و کارشناسان خِبره بررسی می کنند و در کارنامه نهائی به دقّت ثبت می کنند ( راحت بگم که مو رو از ماست می کشند ) .

 

این خبر گذشت تا اینکه دو روز پیش دوباره همان شماره قم روی خط موبایل افتاد. قرار بود که خبر بده که این اثر اول یا دوم یا سوّم شد !

 

با خودم گفتم حتما زنگ زده بگه اثر شما سوّم شده و منتظر باش تا جایزه ات را برایت بفرستیم اما در کمال تعجب گفت : « کتابهای شما در بخش کتاب با 5/79 امتیاز بالاترین نمره را دریافت کرده و رتبه اوّل بخش کتاب جشنواره را به خود اختصاص داده است! »

 

بر همین اساس، به تمامی دوستانی که با تشویق ها و دعاهای خود این حقیرِ سرتا پا تقصیر را در تالیف سلسله کتابهای پاسخ به شبهات اینترنتی یاری رسانده، تبریک و تهنیت عرض می کنم و امیدوارم حوزه علمیّه خراسان در تمامی مراتب و محافل علمی در سطح کشور، نماینده داشته باشد .

 

شخص بنده بیشتر از همه از این مطلب خوشحالم که طلبه ای از طلاب خراسان در این جشنواره رتبه برتر را کسب کرده است چرا که طلاب خراسانی همیشه و همه جا مظلوم بوده و هستند .

 

بنا شد تا 4 اسفند در قم حضور داشته باشم و در مراسم اختتامیه شرکت کنم . ان شائالله لینک های مرتبط با این جشنواره به این پست ملحق خواهد شد .

 

این هم عکس آخرین جلدهائی که منتشر شده ( جلدهای 5 و 6 )

              

التماس دعا از همه دوستان

منبع وبلاگ نویسنده کتاب ...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » تخریبچی ( پنج شنبه 90/11/27 :: ساعت 2:9 عصر )
»» زبل خان در تبلیغ ... !

به نام خدا ...

گاهی انسان ها مسیر هایی رو در زندگی طی میکنن ... !
سخت یا آسان ...
دور یا نزدیک ...
زمینی یا آسمونی ...
خب هر راهی سختی های خواست خودش رو داره ...
در هر حال انسان خودش رو برای سختی های گوناگون مسیرش آماده میکنه ...
حال اگه زمینی باشه خب آمادگی وسائل سفر و همسفر ها و ... اما اگه آسمونی شد گاهی حتی در آماده بودن خودش هم شک میکنه ...
مدتی است که پا به عرصه طلبگی گذاشتیم ...
تو این راه هم خب یکی از مهمترین وظایف تبلیغه ...
سال گذشته با عنایات حضرت حق و توجهات حضرت ولی عصر (عج) توفیق حضور در عرصه تبلیغ نصیبمون شد ...
امسال هم بعد از تعطیلی حوزه عازم تبلیغ شدیم ...
تبلیغی که سختی های زیادی داشت ...
این هم نوعی امتحان ما بود ...
امتحانی بس سخت و شگفت ...
قرار بود دو روز قبل از محرم به ما خبر بدهند که تکلیف خودرا بدانیم متنها موکول شد به یک روز مانده به محرم ... ! چرا ؟؟؟
به ما گفتند امسال مجلس بانی ندارد ...!؟ بسیار جالب بود ... در صورتی که حقیر اصلا مسئله مالی برام مطرح نبود و حتی کلامی از بحث مالی مطرح نکردم ...!؟!!!
حتی سال گذشته هم که حضور داشتم از جیب مبارک که شهریه امام زمانی بود برای مسجد خرج کردیم ... !
بگذریم ... در آخرین صحبت قرار بر این شد که پول نیست مهم نیست منتهی چراغ مجلس امام حسین علیه السلام ... و نماز مسجد تعطیل نشود و حقیر حضور پیدا کنم بدون هیچ هدیه یا حق قدم و ... فقط قرار بر پیدا کردن منزلی از روستاییان برای اسکان شد و حقیر هم منتظر خبر ... گذشت و گذشت شب شد اما از زنپگ و هماهنگی خبری نشد ... !
روز بعد ما زنگ زدیم اما اینبار هرچه به دعوت کننده زنگ زدیم ... هیچ کس پاسخی نداد !
بگذریم ... ما راه افتادیم به سمت محل تبلیغ یک شب هم در بد ترین شرایط به سر بردیم صبح روز بعد هم با وسیله دیگر به نزدیکی ها مکان مورد نظر رسیدیم ...
به دعوت کننده زنگ زدیم فرمودند ... : حاج آقا ... ! شورای روستا فرد دیگری رو دعوت کردن ...! نیازی به حضور شما نیست ... !؟
ما هم انگار که آب سردی روی ما ریختن حسابی جا خوردیم ...!
قرار شد تا شب بایتسم ببینیم جای دیگر برای تبلیغ پیدا میشه یا خیر ...  هرچه ایستادیم خبری نشد که نشد ... توفیق نداشتیم ... !
خلاصه به سمت مبداء برگشتیم ...
در طول مسیر برگشت که با یکی از دوستان صحبت میکردم مکانی با سه روستا و مسجد پشنهاد شد ...
صبح روز بعد به محض رسیدن به سمت مکان دوم راه افتادم و شب به آنجا رسیدم ... قرار شد صبح به مکان مورد نظر برویم ...
صبح قبل از حرکت به ما اعلام کردن نیایید که برای هر مسجد یک رو حانی جداگانه فرستادیم ...  این بار هم حسابی تعجب کردیم ... !
شاید واقعا توفیق نداشتیم ... !
قرار شد صبر کنیم ...
روز را در مصلی ماندگار شده و سوالات شرعی را پاسخ دادیم ...
ظهر و شب هم در مصلی نماز جماعت خواندیم ...
شب هم در محل مصلی منبر و عذا داری برگذار کردیم ...
راستش مکان وارد شده خودش روحانی داشت و ما به پیشنهاد اون بنده خدا اونجا رفته بودیم ...
اون بنده خدا هم منبر و محراب خودش رو در اختیار این حقیر گذاشته بود ...
خودم معذب شده بودم ...
خلاصه این که به راه افتادیم باز به سمت مبدا ...
به مبدا که رسیدیم ... گفتند جایی هست که نیاز به مبلغ هست میری ... گفتم آماده ام  ... قرار شد خبر بدند ...
صبح روز بعد گفتند با روحانی روستای کنار صحبت کردند روضه ای هم در مسجد آنها بخوانند ...
اینبار هم از ما سلب توفیق شد ...
خلاصه ...
تمام مدت تبلیغ رو ما در راه به سر بردیم ...
شدیم مصداق زبل خان ...
حاج آقا اینجا ... حاج آقا اونجا ... حاج آقا همه جا ...

رشته ای برگردنم افکنده دوست ... میکشد هرجا که خاطر خواه اوست

این حقیر صغیر رو سیاه سیاه تر از قیر از جان خود سیر توفیق انجام وظیفه هم نداشت ...

... التماس دعا ...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » تخریبچی ( چهارشنبه 90/9/16 :: ساعت 6:11 عصر )
»» پای یک زن ...

به نام محبوب دلها خدای یوسف زهرا سلام الله علیها ...

موضوع یک فیلم خیلی نظر من رو جلب کرد ... : همیشه پای یک زن در میان است !

اما خب متاسفانه خود فیلم ...!؟

بگذریم این جا نمیخوام نقد فیلم کنم ...

اما واقعا همیشه پای یک زن در میان است ...

این زن است که حقیقت وجود مرد به دست او کشف میشود ...

این زن است که مراد را تربیت کرده و به معراج میبرد ...

این زن است که ... !

زن های ما خیلی چیز ها را فراموش کردند ...

حتی فاطمیه هم شده کلیشه ... !

کاش به جای این مجالس کمی زندگی خودشون رو به خاطر این ایام فاطمی کنند !

فاطمه دختری است غمگسار پدر و همسر ...

چه قدر بانوان ما این گونه اند ... !؟

از نظر دین زنی پسندیده است که غم از دل شوهر بردارد ...

همان طور که مرد هم باید قبل از ورود به خانه مرانگی و خشم و عصبانیت و .. خود را بیرون خانه گذاشته و با مهربانی و عطوفت و لطافت وارد خانه شود ... !

حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وصلم هرگاه فاطمه را میدیدند غم هایشان از بین میرفت ... !

مولایمان امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود من هیچ *غمی نداشتم مگر آنکه به صورت فاطمه نگاه میکردم و آن غم از دلم میرفت ... !

زن باید این گونه باشد ...

اما افسوس ...

افسوس که همه چیز از یاد ها رفته ... !

شهدایی هم چون برونسی که عاشق زهرای اطهر سلام الله علیها بودند برگشتند تا با تنی بی سر بگویند ...

غیرت ها کجا رفته ...؟

عفت ها کجا رفته ...؟

حیاء ها کجا رفته ... ؟

چادر ها کجا رفته ... ؟

.................................................

خدایا ... به ما غیرتی علوی و حشر و عفتی فاطمی عطا کن ...

آمین ...

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » تخریبچی ( یکشنبه 90/2/4 :: ساعت 7:50 عصر )
»» غربتی نا تمام ...

...

لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ...

ظلمت تاریکی عصر غیبت سخت است ...

و گاهی آرامشی که ذکر میدهد خیلی مؤثر است ...

او امام همه عالم وجود است ...

درست است که او همچون خورشید پشت ابر است ...

اما رابط میخواد ...

تا یادش نکنیم یادمان نخواهد بود ...

چه خوش است وقتی که با یاد ما ... او مارا یاد کرده و برایمان دعا کند ...

ما محکوم زمانیم و او حاکم زمان است ... !

...

یا حق ...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » تخریبچی ( پنج شنبه 90/2/1 :: ساعت 5:48 عصر )
»» نقطه ... حم عسق ...

بر گلستان ولایت تاختند ...

غنچه را با لاله پرپر ساختند ...

غنچه زیر خار و خس افتاده بود ...

باغبان هم از نفس افتاده بود ...

ظلم و طغیان و جنایت زاده شد ...

این چنین مزد رسالت داده شد ...

گاهی برای رسیدن به مقصد باید از همه چیت بگذری ... !

گاهی در کنار گذشتن از همه چیز باید سختی های بسیاری رو تحمل کنی ... !

گاهی ... حتی برای مسلمان شدن یک یهودی ولایت را فدا میکرد ... !

گاهی ... رسمان گلو را تحمل میکرد ... !

گاهی ... گل و غنچه اش را با چشمان خونین نظاره گر بود ... !

اما ...

اما او صبر کرد تا امروز  من و شما از آن درس بگیریم ... !

تا همه چیز را درست تحلیل کرده و مسیر و مقصدی را برویم که نهایتش حق است ... !

از صحبت کردن تا راه رفتن ...

از درس خواندن تا جهاد علمی ...

گاهی حتی زندگی داری ان هم به شیوه علوی خودش زنده کننده حق است ...

اما افسوس ...

افسوس که حتی بعضی ها هم که انتظارش نبود معنویات را فدای مادیات کرده اند ...

افسوس که حتی هیئت های ما هم رنگ مادی گرایی و چشم و همچشمی گرفته ...

روزی همه متحد ... و امروز ...!

امروز باید با اتحادی قوی تر تلاش کرد ... ان هم بری زمینه سازی ظهور ...

... ظهور حق و عدالت ...

بیا ای منتقم کوچه های بنی هاشم ...

ادرکنی و اغثنی یا مولای یا ابا صالح المهدی روحی و جسمی لک الفداه

یا حق ...

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » تخریبچی ( یکشنبه 90/1/28 :: ساعت 5:41 عصر )
   1   2      >

>> بازدید امروز: 22
>> بازدید دیروز: 13
>> مجموع بازدیدها: 244722
» لوگوی وبلاگ

» درباره حقیر

تخــریــبـچــی
تخریبچی
به نام خدا ... تخریبچی ... یه نسل سومی ... یکی که خیلی چیز ها دیده و شنیده و تجربه کرده ... یکی که سعی در اصلاح درون و بیرونش داره ... یه بسیجیه دانشجو ... یه بسیجیه طلبه ... به امید شهادت


» لینک دوستان
غفلت ...
منتظر ...
عروج ... اولین دست نوشته های تخریبچی
بچه های قلم
استاد هادی کردان ...
حم عسق ...
ساجدون ...
دست خط باران ...

» پیوندهای روزانه

نا گفته هایی از جلبگهای سبز اموی ... [46]
دختر و چگونگی ابراز علاقه [221]
پست نگهبانی [38]
لاله های سخنگو [20]
فرازی از نامه امام خمینی .ره. به آقای منتظری [106]
امید ... [51]
بچه های زهرا س [74]
یادی کن [54]
صدای شرهانی ... [248]
عشق یعنی ... [199]
وصیت نامه ای از شهید ... [228]
رقصی چینینمیانه میدانم آرزوست ... [316]
صبح جمعه ... [173]
جلسات تفسیر قرآن در ماه مبارک رمضان در چت [168]
[آرشیو(14)]

» آرشیو مطالب
شروع به کار تخریبچی ...
صدایی غریب ...
حسین ...
وفای عشق ... یادی تلخ ...
مین های یادگاری ...
لاله های سخن گو ...
صدای شرهانی ...
عشق ...
عشق یعنی ...
پست نگهبانی ...
برادران انقلابی ...
غزه ...
انتخابات ریاست جمهوری ...
عشق و ابراز علاقه دخترانه ...
رفتار ...
هدیه همیشگی بچه های تخریب ...
لاله های خوش بو ...
کردستان ...
میر حسین موسوی
نمک
سال 87
سال 88
سال 89
سال 90
سال 91
سال 92
سال 93
سال 94
سال 95
سال 97

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب