قطعه ی گم شده ای از پر پرگار کم است ...
یازده بار شمردیم یکی باز کم است ...
این همه آب که جاری است نه از اقیانوس است ...
عرق شرم زمین است که سرباز کم است ...
...
لبیک یا فارس الحجاز ... یا اباصالح المهدی ...
مولایم ...
تصویر مادرمان را ببین ...
مولایم ...
بیا انتقام پهلوی شکسته و صورت نیلی مادرم و دستان بسته پدرم را بگیر ...
بیا ... یا اباصالح المهدی ...
مولایم ... با این روی سیاه و کوله بار گناه ... لایق گفتنش نیستم ... اما میگویم ... هر کس مثل من است بگوید ...
لبیک یا فارس الهجاز یا اباصالح المهدی ... لبیک
...
به نام ...
یادش بخیر ...
دم در که وایمیستادی سلام بدی جلوت نوشته بود ...
هر که می آید به اینجا در پناه فاطمه (س) است ...
با وضو وارد شوید ... این خیمه گاه فاطمه است ...
انگار همین دیروز بود ...
یادش بخیر ...
منم شدم جزء اونایی که حاج حسین یکتا میگفت ...
بگذریم ...
خیلی ها مشکل دارند ...
اینم عکس یه جایی که اگه عاشق باشی مشکل گشا است ...
دلت رو بفرست اونجا سر قبرش و حاجت بگیر ...
اگه دلت شکست ... اینجا حقیری روسیاه محتاج دعاست ...
کاش هر سال می طلبید و غلامش می بودیم ...
یا حق ...
...
...
فرازهایی از وصیتنامه شهید 12 ساله، شهید رضا پناهی
بسم الله الرحمن الرحیم
مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی
وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ
وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیتُه وَ مَن عَلی دِیتُه وَ اَنَا دِیتُه؛
هرکس من را طلب میکند مییابد مرا، و کسیکه مرا یافت، میشناسد مرا، و کسیکه من را دوست داشت، عاشق من میشود و کسیکه عاشق من میشود، من عاشق او میشوم و کسیکه من عاشق او بشوم، او را میکشم و کسیکه من او را بکشم، خونبهایش بر من واجب است، پس خونبهای او من هستم. هدف من از رفتن به جبهه این است که، اولاً به ندای «هل من ناصر ینصرنی» لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم و آن وظیفهای را که امام عزیزمان بارها در پیامها تکرار کرده، که هرکس که قدرت دارد واجب است که به جبهه برود، و من میروم که تا به پیام امام لبیک گفته باشم. آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان، تمام ملتهای زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کند او نمیتواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند. من به جبهه میروم و امید آن دارم که پدر و مادرم ناراحت نباشند، حتی اگر شهید شدم، چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کردهام و امیدوارم که پیروز هم بشوم .
پدر و مادر مهربان من! از زحمات چندین ساله شما متشکرم. من عاشق خدا و امام زمان گشتهام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمیرود، تا اینکه به معشوق خود یعنی «الله» برسم. و بحق که ما میرویم که این حسین زمان و خمینی بتشکن را یاری کنیم و بحق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار میکنند پاداش عظیم میبخشد. من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم، از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم، فقط برای هدفم یعنی الله یکبار ، بلکه چندبار باید این وصیتنامه را بخوانیم و یا به صدایش گوش دهیم تا بفهمیم که چطور جبهه برای بعضیها دانشگاهی بود که حتی بدون گذراندن تحصیلات مقدماتی، از آن فارغ التحصیل شدند .
و به راستی چه تفاوتی بین نوجوانان آن زمان و نوجوانان این عصر وجود دارد .