السلام عليك يا اباعبدالله
خجلم از خودم مولايم...
خجلم ....
آنقدر سردم است كه مي ترسم نتوانم سرپا بايستم
دارم مي لرزم در نفوذ بي شکيب سرما تا عمق استخوانم
مي خواهم بروم تا جايي دور
دلم براي برداران شهيدم تنگ شده
دلم هواي خاک هاي گرم جنوب را کرده
غريبم در اين خاك
دارم فرو مي ريزم
کاش مي رفتم
کاش
دعا كنيد كه مي ترسم در اين غربت جان از تنم به در رود